اامریکا
شما به رئیسجمهور امریکا میگویید: «مادرت رو...»! ولی
اتفاق خاصی نمیافتد، فقط شما معروف میشوید و دربارهء مادر رئیس جمهور کتاب
مینویسید و میلیونها دلار درآمد کسب میکنید! اما بعد از آن، رئیسجمهور از شما
به دادگاه شکایت میکند و شما مجبور میشوید که بابت غرامت، همهء پولتان را به
رئیسجمهور بدهید
انگلستان
شما به نخستوزیر انگلستان
میگویید: «مادرت رو...»! نخستوزیر هم به شما میگوید: مادر خودت رو
فرانسه
شما به رئیسجمهور فرانسه میگویید: «مادرت رو...»!
و بلافاصله میلیونها نفر از مردم به خیابانها میریزند و در حمایت از شما، به
رئیسجمهور میگویند: «مادرت رو...»! رئیسجمهور هم دربارهء جریحه دار شدن
احساساتش شعری میسراید و آنرا در روزنامهها و مجلات و رادیو و تلویزیون منتشر
میکند
ژاپن
شما به نخستوزیر ژاپن میگویید: «مادرت
رو....»! نخستوزیر تعظیم میکند و به شما میگوید: ببخشید، ولی فکر نکنم مادرم از
شما خوشش بیاد
آلمان
شما به صدراعظم آلمان میگویید:
«مادرت رو...»! پلیس به سراغ شما میآید و به شما میگوید: لطفاً با مادر صدراعظم
کاری نداشته باشید
سوئد
شما به نخستوزیر سوئد میگویید:
«مادرت رو...»! از مردم رأیگیری میشود که آیا شما مادر نخستوزیر را... یا نه؟!
اگر رأی مثبت داده شود، شما مادر نخستوزیر را...! ولی اگر رأی منفی داده شود،
نخستوزیر دست شما را در مقابل دوربینهای تلویزیونی میفشارد و برای شما آرزوی
موفقیت میکند
ترکیه
شما به رئیسجمهور ترکیه میگویید:
«مادرت رو...»! و رئیسجمهور هم اسلحهاش را در میآورد و به شما شلیک میکند. اگر
شما کُرد باشید، رئیسجمهور مورد تشویق قرار میگیرد! وگرنه او را به دادگاه احضار
میکنند و او در بین راه فرار میکند و به یونان پناهنده میشود
سوئیس
شما به نخستوزیر سوئیس میگویید: «مادرت رو...»!
منشی دفتر نخستوزیر با شما تماس میگیرد و شماره تلفن مادر نخست وزیر را به شما
میدهد تا شخصاً با خودش هماهنگ کنید
هند
شما به نخستوزیر
هند میگویید: «مادرت رو...»! نخستوزیر شما را به خانهاش دعوت میکند و خاکستر
مادرش را که سالها پیش مُرده به شما نشان میدهد و برای شما آواز میخواند و گریه
میکند. شما هم متأثر میشوید و به خانه برمیگردید و میبینید که خانوادهتان
ناپدید شدهاند و سالهای سال به دنبال خانوادهء خود از این شهر به آن شهر آواره
میشوید و سرانجام در فقر و غربت، از غم و گرسنگی میمیرید و از داستان زندگی شما
بیش از هزار و هفتصد فیلم سینمایی ساخته میشود
کانادا
شما
به نخستوزیر کانادا میگویید: «مادرت رو...»! مادر نخستوزیر خبردار میشود و
مقالهای فمینیستی در روزنامه چاپ میکند و تبعیض جنسی را به شدت مورد انتقاد قرار
میدهد و از شما میخواهد که پدر نخست وزیر را...ا
کلمبیا
شما به رئیسجمهور کلمبیا میگویید: «مادرت رو...»! بعد وصیتنامهتان را
مینویسید و در اولین فرصت خود را دار میزنید! چند روز بعد جسد شما را در حالی که
طناب دار دور گردنتان است و با گلوله سوراخ سوراخ شده و با اسید سوزانده شدهاید،
پیدا میکنند! پزشک قانونی جسد شما را لاشهء سگ تشخیص داده و در حومهء شهر دفن
میکند
چین
شما به رئیسجمهور چین میگویید: «مادرت
رو...»! رئیسجمهور هم به صورت لفظی، هم شما و هم خانواده تان را...! سپس شما به
همراه خانواده تان به کرهء ماه تبعید میشوید
ایتالیا
شما به نخستوزیر ایتالیا میگویید: «مادرت رو...»! روزنامهها خبر رسوایی مادر
نخستوزیر را چاپ میکنند و مافیا به خاطر شهوت زیادتان، به شما پیشنهاد همکاری در
زمینهء تهیهء فیلمهای پورنو میکند! نخستوزیر هم برای تلافی، یک بازی دوستانهء
فوتبال بین تیم محبوب خودش و تیم محبوب شما ترتیب میدهد و داور بازی را میخرد و
تیم محبوب شما را با نتیجهء مفتضحانه ای شکست میدهد
روسیه
شما به رئیسجمهور روسیه میگویید: «مادرت رو...»! فردای آن روز شما دچار یک
سانحه شده و در تصادف با اتومبیل کشته میشوید! به خانوادهء شما اطلاع داده میشود
که شما در حال مستی رانندگی کردهاید و شدت تصادف چنان زیاد بوده که بدن شما تکه
تکه شده است
عربستان
شما به رئیسجمهور عربستان میگویید:
«مادرت رو....»! همه به شما میخندند، چون عربستان رئیسجمهور ندارد! شما متوجه
اشتباه خود میشوید و این دفعه به پادشاه عربستان میگویید: «مادرت رو...»! همه از
خنده دست میکشند و پادشاه هم زبان شما را قطع میکند
همینجا!
خوشبختانه چون ما آدم های با ادبی هستیم ، هیچ وقت این حرف رو به کسی نمیزنیم!
پسر دهه 60 :خانواده و پدر مادرم عزیزترین چیز است
پسر دهه 70 :دوست دخترم عزیز ترین چیزاست
پسر دهه 80 :مواد محرک و توهم زا و ماشینم عزیز ترین چیزند.
دختر دهه 60 :شوهر منجی نیست شوهر کردن سنت خدا و رسم زندگی ست.
دختر دهه 70 :شوهر شوهره شوهر... بالشت سره شوهر...
دختر دهه 80 :من یک افسرده ی روانی پر از غصه ام و شوهر منجی من است و دیگر هیچ راه نجاتی نیست.
پسر دهه 60 :در هر صورت باید زن بگیرم
پسر ده 70 :باید پولداربشم و زن بگیرم
پسر دهه 80 :باید قاطی کنم و زن بگیرم.
دختر دهه 60 : زن روز و اعتمادی می خواند
دختر دهه 70 :فهیمه رحیمی و مهدی سهیلی می خواند
دختر دهه 80:بیشتر در اینترنت دنبال فیلتر شکن جدید و پروکسی است.
پسر دهه 60 :مرگ بر اثر جنگ با عراق
پسر دهه 70 :مرگ بر اثر تصادف با موتور و ماشین
پسر دهه 80 :مرگ بر اثر اور دز و سنکوپ بر اثر استعمال هرویین و ایدز و سوانح رانندگی
دختر دهه 60:سیگار کشیدن دختر یک کابوس است دختری که سیگار می کشد خراب است.
دختر دهه 70 :گهگاهی کنار پنجره یا واسه افه تو پارتی یا کافی شاپ یه دو نخ می کشم.
دختر دهه 80 :پیش به سوی آسم، سرطان حنجره ،ریه،نای و خون قبل از یائستگی.
جوان دهه 60 :جنگ زده بود
جوان دهه 70 :غرب زده بود
جوان دهه 80 :پوچ است.
دختر دهه 60 :از خدا می ترسم
دختر دهه 70 : از بی عشقی می ترسم
دختر دهه 80 :از بی پولی می ترسم.
جوان دهه 60 :خواب صلح و آرامش می دید
جوان دهه 70 :خواب بد بد می دید
جوان دهه 80 :فقط کابوس می بیند.
پدر برای پسر دهه 60 :در حکم یک پدر مقدس بود حرمتش کاملا حفظ می شد
پدر برای پسر دهه 70: در حکم یکی از اعضای خانواده بود باید به او حال داد.
پدر برای پسر دهه 80 :سر خره عوضی اسکل بی پدر مادر.
دختر دهه 60 : اول نجابت خود را به رخ می کشید
دختر دهه 70 : اول مدرک تحصیلی خود را به رخ می کشید
دختر دهه 80 : اول مارک و مدل اتومبیل و ریخت و قیافه خود را به رخ می کشد.
داماد دهه 60 :فقط پدر مادرم ،زن و بچه ،و کارم
داماد دهه 70 :فقط زن و بچه و عشق و حالم و کارم
داماد دهه 80 :فقط عشق و حالم و کارم.
عروس دهه 60 :بایدمثل مادرم سوخت و ساخت این ذات زندگی ست بدبختی و خوشبختی با هم.طلاق پاک کردن صورت مسئله ست و مسئله میزان بردباری صبر و توان مدیریت منه.باید سعی کنم مثل دو رود در کنار هم باشیم. باید مدیریت کنم این هنر زندگیه.
عروس دهه 70 :نباید سوخت وساخت اما باید زندگی کرد و همینطور در وقت لزوم مقابله به مثل.طلاق پایان تلخیه اما خب مجبورم بهم سخت بگذره ول می کنم میرم. این هنر زندگیه.
عروس دهه 80 :مثل دو کوه برابر هم.عوضی بره مهرمو می زارم اجرا یه راست می رم با یکی دیگه.خوش بگذرون و سختی نکش.این هنر زندگیه.
مرد دهه 60:خدا خانواده ثروت
مرد دهه 70 :خانواده ثروت خیانت به همسر
مرد دهه 80:ثروت، خیانت به همسر ،مصرف پروزاک و انواع دیگر قرص اعصاب .
عروس دهه 60:تقسیم وظایف رمز موفقیت و آسایشه. من طی یک سند قانونی همسر این مرد هستم نه دوست او .وظیفه من خانه داریه وظیفه مرد کار و تامین زندگی هر کس غیر از این به گوشم بخونه شیطانه.
عروس دهه 70 :تقسیم وظایف چیزیه که باید دوباره معنی و تعریف بشه.دلیل نداره من همیشه غذا درست کنم من کلاس گیتار دارم کلاس آواز دارم . فقط سه یا چهار روز در هفته ممکنه از خونم بوی غذا بیاد.اما خب می دونم که غذا پختن کار منه نه مرد.
عروس دهه 80 :تقسیم وظایف یه حرف احمقانه و سنتیه هر کس به فراخور حالش هر کار که از دستش بر اومد انجام میده هر کاری که می کنم از لطف منه نه وظیفه من پس من هر کاری تو خونه می کنم لطف می کنم. تعهد و وظیفه اعصابمو بهم می ریزه.
پسر دهه 60:خدایا جنگو تموم کن
پسر دهه 70 :خدایا یه خونه خالی برسون
پسر دهه 80 :خدایا برسون یه دومثقال شیره و یه دو سورت شیشه
دختر دهه 60 :طلاق بعد از 10 سال آنهم یک در 1000
دختر دهه 70 :طلاق بعد از 5 سال آنهم یک در 100
دختر دهه 80 :طلاق بعد از 6 ماه الی یک سال آنهم یک در5
پسر دهه 60 :پیکان 54 و مسافر کشی
پسر دهه 70 :پراید و دختر بازی
پسر دهه 80 :پژو و تصادف منجر به فوت
دختر دهه 60:امامزاده معصوم ودیگر امامزاده ها را شفیع می کرد دعا و نذر می کرد وبالاخره حاجت دل خود را می گرفت
دختر دهه 70 :پیش رمال و دعا نویس می رفت و حاجت خود را طلب می کرد.
دختر دهه 80 :در شرکت های خصوصی به هر نحو که شده رفع حاجت می کند.
جوان دهه 60 :خدایا آبروی مرا حفظ کن
جوان دهه 70 :خدایا پول منو زیاد کن
جوان دهه 80 :کارت سوخت داری داداش